Dreamer on the Run



خیلی خوب خاطرم نیست که دقیقا حوالی چه روز و تاریخی بود. شب توی جاده بودیم. دیروقت بود. آهنگ Parting مونو رو گوش میدادم و کم کم چشمام داشت روی هم میرفت. نفهمیدم کی خوابم برد ولی انگار که هزار سال خوابیدم! و تا چشمامو باز کردم واسه یه لحظه حس کردم دارم خودم رو از بیرون نگاه میکنم. خودمو از بیرون دیدم. از پشت پنجره ماشین که خیره شده بودم به خودم که خواب بودم.!! فقط برای یک لحظه.

روزهایی هست که حس میکنم همه چیز قبلا اتفاق افتاده و صرفا یک راوی هستم. تصور کنید که زندگی یک تئاتره و شما یک تماشاگرید. روزهایی مثل امروز که حس میکنم همه چیز در روزگاران گذشته اتفاق افتاده و همه چیز یک خاطره است که من دارم بیاد میارم.

 

Parting : a place or point where a division or separation occurs.

 

 

 

 


صبح سوار اتوبوس شدم، خانومه با پسرش حرف میزد(پسره شاید 8 یا 9 سالش بود).نمیدونم راجع به چی حرف میزدن که یهو پسره به مامانش گفت: مامان ما چقدر بدبختیم که تو ایران زندگی میکنیم. 

مامانش هم جواب داد: مامان جان، آدم بدبخت هرجا زندگی کنه همینه.

 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

فرش ماشيني کاشان آپشن خودرو | دنیای آپشن سالم زیبا IE - صنایع | لطفا به آدرس جدید ما مراجعه نمایید | هیئت جودو ودفاع شخصی شهرستان صحنه test سگ سیاه افسردگی دستگاه فاراديک